بسم الله الرحمن الرحیم

    مغالطه و تاویل کار هر روز عده ای گشت که خود را باسواد و دانشمند و دیگران را بی سواد و عوام می دانستند. اینان از شهری به شهر دیگر می‌رفتند و جوانان را دور خود جمع کرده و در ازای حق‌الٌزحمه به تدریس می‌پرداختند. سوفسطائیان خطابت و جدل و دیگر فنونی را که برای موفقیت‌های اجتماعی و سیاسی لازم بود، به شاگردانشان می‌آموختند.

   در این زمان کهنه سربازی در برابر باسوادان ایستاد و خود را نه دانشمند باسواد بلکه بی سوادی که در دانستن را دوست دارد و در پی حقیقت می گردد معرفی کرد. سقراط در بازار آتن (آگورا) جوانان و متفکران را دور خود جمع می‌کرد و آن‌ها را به زیر سایهٔ معابد می‌کشاند و از آنان می‌خواست تا سخنان و کلمات خود را تحت تعریف دربیاورند. البته او هیچگاه لبو فروشان و راننده تاکسی های آتن را از خود نراند بلکه سفیسط های عقل کل را خلع سلاح کرد.

    بر اساس آنچه افلاطون که خود در جلسهٔ دادگاه حاضر بوده، در رسالهٔ آپولوژی نوشته است؛ در ابتدا اتهام سقراط به او فهمانده می‌شود و سپس سقراط در مقام دفاع از خود برمی‌آید. او منکر آن است که جوانان را فاسد کرده باشد. سقراط شرح می‌دهد که نه تنها عموم مردم بلکه معبد دلفی او را داناترین افراد بشر دانسته، در حالی که تنها علمی که او دارد؛ علم به جهل خویشتن و ناچیزی علم بشر در برابر علم خداست.           

    سقراط می‌گوید که او منکر خدایان آتن است، خود به خدایی یگانه باور دارد. او تعلیم فلسفه را وظیفه‌ای می‌داند که از سوی خدا به او محوّل شده و او اطاعت خدا را بر اطاعت مردم ترجیح می‌دهد. پس از پایان این خطابه، قضات حکم به سرکشیدن جام زهر صادر می‌کنند، و سقراط خطابه‌ای نهایی ایراد می‌کند که در آن بیش از پیش، از اعتقادش به زندگی پس از مرگ سخن می‌گوید. در نهایت، در حالی که شاگردانش پیشنهاد فرار به او می‌دهند، او مرگ را به فرار ترجیح می‌دهد. *

  دیالکتیک، مباحثه یا مناظره، روشی که هر دانای به نادانی خود برای پی بردن به حق در مقابل هر با سواد حقوق دانی از آن استفاده می کند.

 

ادْعُ إِلَىٰ سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ ۖ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ ۚ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ ۖ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ ﴿١٢٥

 

با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به [شیوه‌اى‌] که نیکوتر است مجادله نماى. در حقیقت، پروردگار تو به [حال‌] کسى که از راه او منحرف شده داناتر، و او به [حال‌] راه‌یافتگان [نیز ]داناتر است.۱۲۵

 

    به ما فرموده اند که فرزند زمان خویش باشیم. مهم ترین چالش نظری امروز جامعه در انرژی هسته ای خلاصه شده است. البته این چالش را می توان مهم ترین چالش سیاست خارجی و روابط بین الملل مختص ایران و همچنین مهم ترین چالش حقوق بین الملل در حال حاضر نامید.

   مراد ما از دیالکتیک نه پیروی از سقراط و یا حقیقت یاب دیگریست بلکه کار ما همان است که فرمودند:

1.      ادْعُ إِلَىٰ سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ

2.                          وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ

3.      وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ

   حکمت، اندرز به نیکویی و جدل نیکو شیوه تعامل ما با طرف مقابل است. البته نقطه مشترک ما با سقراط بی سوادی خودمان و عقل کل بودن طرف مقابلمان است که امیدواریم که نقاط مشترکمان به محاکمه و نوشاندن جام زهر ختم نشود.

اگر خدا به خواهد در پست های بعدی این دیالکتیک آغاز می شود ضمنا از هر کسی که این نوشته ها را می خواند و یا از گوینده ای می شنود و در آن اشتباهی می بیند خاضعانه از در انتظار ایرادات و پرسش هایش هستم.