این تارنما نوشته های یک افراطی بی سواد، متحجر، بی منطق و ... می باشد که دوست دارد با دیگران تبادل نظر کند.

۳ مطلب در تیر ۱۳۹۳ ثبت شده است

پشت نقاب چهره ها

بسم الله الرحمن الرحیم

    در ایامی که گذشت یعنی از اواسط خرداد تا تیر با بزرگداشت شخصیت های مختلف روبرو بودیم که سوژه همیشگی رسانه ها می باشد. از روز معلم و بزرگداشت شهید مطهری گرفته تا شریعتی و تختی. قصد بحث پیرامون هیچ یک از این شخصیت های فقید را ندارم ولی نکته ای در مورد تحلیل ها و ویژه نامه های رسانه های مختلف به نظرم می رسد که انشاء الله به سمع نظر شما می رسانم. این توضیح را با مثالی از یک کار تبلیغاتی آغاز می کنم.

 

    چند سال پیش خبر مستندی در مورد شیوه های مختلف تغییر در نگرش مخاطب یا مشتری توسط یکی از نوابغ بازاریابی و تبلیغات که روان شناس فوق العاده قوی نیز به حساب می آمد نظرم را جلب کرد. این مستند کلاس آموزشی برای تغییر نگرش مخاطب و یا تحمیل خواسته خود بر ذهن مشتری بود که با بیان خاطرات تجربی از اقناع ها و ارضا هایی که بر روی مخاطبان انجام داده بود خط فیلم به پیش می رفت. یکی از تجربیات این گونه بود(نقل به مضمون).

    « در جمع کارمندان یک شرکت مشغول رایزنی برسر یک موضوعی بود. کارمندان به هیچ عنوان حرف مرا نمی پذیرفتند. این نشست در اتاق میزگرد بگزار می شد که کارمندان دور میز و صندلی رئیس شرکت که در جلسه غایب بود در صدر میز خالی بود. من هم که به حالت ایستاده مشغول رایزنی با کارکنان بودم که فکری به ذهنم رسید. پشت صندلی خالی مدیر رفتم و حرف هایم را گفت و با شگفتی اینبار بود که آنها حرفهایم را پذیرفتند.»

    اما به نظر شما دلیل این اتفاق چیست؟ خود این تبلیغات چی اینگونه توضیح می دهد.

    «چون آنها عادت کرده بودند که به صورت شرطی در مقابل این جایگاه تسلیم باشند نا خودگاه در مقابل نظرات من تسلیم شدند.»

    فکر می کنم این خاطره خود گویای انتهای کلام باشد. اگر شما اهل خواندن ویژه نامه ها و شرح حال نامه های رسانه و مطبوعاتی جریان روشنفکری سکولار باشید حتما این شیوه تبلیغاتی را نه از نوع اقتصادی بلکه سیاسی دیده اید.

   یکی از رایج ترین طرزکارهای آنها چنین است. ابتدا یک بت معصوم از شخصیت نزدیک به خود می سازند.شخصیتی که دارای ویژگی های کاریزماتیک در بین مردم است و احتمالا قرابت هایی هم به این گروه های دارد(گروه های روشنفکری). شخصیتی که حالا دیگر وجود خارجی ندارد و خودش نمی تواند در مورد عقاید خودش اظهار نظر کند پس می شود هر چیزی را به او نسبت داد. پس از آنکه این چهره را به اسطوره ای بی عیب و نقص تبدیل کردند که هیچ نقدی بر او وارد نباشد حرف خود را از زبان او می زنند. در این صورت هرکس نقدی نسبت به هر یک از این  شخصیت های عمدتا محترم وارد کند مساوی ست با افراطی گری و یا ترور شخصیت. مصداق قرآنی این کار را می توان «ولا تلبسوا الحق بالبطل»  خواند

   حال به چند نمونه از این « ولا تلبسوا الحق بالبطل »

   مولوی و هرمونتیک

   حتما هیاهوهای مربوط به قرائت های مختلف از دین را که یکی از مهم ترین تزهای حلقه کیان بود را به یاد دارید. یکی از اصلی ترین و رسانه ای ترین پایه های این تز جلساتی تحت عنوان تفسیر مثنوی بود که توسط یکی از اعضای معلوم الحال این حلقه برگزار می شد. نکته ای که برای نگارنده جالب بود و از خود این تفسیرها مهم تر بود فضا سازی و یا جریان سازی نخبگانی پیرامون این تفاسیر غیر علمی و غیر کارشناسی بود. در آن فضا طوری از مولوی یاد می کردند که گویی العیاذ بالله از معصوم است و احتمال خطا کردن توسط او محال است. حتی بنده به عینه از یکی از مستمعان این جلسه شنیدم که مثنوی العیاذ بالله با قرآن برابر است. در این فضا امکان هیچگونه بحث با این افراد وجود نداشت و با کوچک ترین انتقادی شروع به تکفیر و ناسزاگویی می کردند. در این فضای فوق العاده متحجرانه و خشک مغزانه بود که مخالفان خود را افراطی و متحجر می خوانند !

   ورود به اصل بحث اصلا در مجال این نوشته نیست فقط به این نکته اشاره می کنم که  کسی مثل من هیچ علاقه ای ندارم که با کسی مثل مولوی هم عقیده باشد ولی در مورد تفاسیری که از اشعار او می کردند دقیقا عکس آن را فریاد می زد.

   ملی شدن نفت - جبهه ملی – مصدق

   ملی شدن نفت یکی از پر افتخارترین مقاطع تاریخی ایران در قرون معاصر است. حجم انبوعی از پژوهش های علمی تاریخی و همچنین ویژه نامه های مطبوعاتی و رسانه ای در مورد این پدیده تولید شده است. شیوه ای که جبهه به اصطلاح ملی در مورد این تحلیل دارد خیلی جالب است. ابتدا آنکه مصدق نفت را ملی کرد و دوم آنکه مصدق یکی از اعضای جبهه ملی بوده است. اینکه مصدق نقش فوق العاده ماثری در این نهضت داشته و اینکه او یک ملی گرا بوده مورد بحث نیست بلکه انحصار این کار جمعی به یک نفر و مهم تر از آن غیر قابل انتقاد بودن مصدق حربه است که به اصطلاح ملی گریان برای تطهیر خیانت های خود به آن استمساک می کنند. اگر با بیانیه ها ارگان های به اصطلاح ملی گریان آشنایی داشته باشید حتما دیده اید که از مصدق به عنوان یک اسطوره ای که جایگاهش بالاتر از هرگونه نقد است یاد می کنند !

    شریعتی و اپوزیسیون های به اصطلاح روشنفکر

   شریعتی  سخنور و اندیشمندی  که می توان از او به عنوان محبوب ترین سخنور حوالی انقلاب یاد کرد. صراحت لهجه، شاعرانگی و حرف های نو و متفاوت گفتن از رازهای محبوبیت و گیرایی کلام او بود. هدف بحث پیرامون عقاید او نیست بنده بشخصه بعضی از مقالات و تزهای او را مفید می دانم و برخی را التقاطی و برخی را حرف هایی که فقط شعر هستند و به درد سرگرمی می خورند.

   فکر نمی کنم کسی از مصادره به مطلوب او توسط گروه های سیاسی به اصطلاح روشنفکر آشنایی نداشته باشد. جالب است یکی از ارکان اندیشه های او ضد آمریکایی بودن و ضد غرب زدگی اوست ولی امروز غرب زده ها او را یکی از خود می دانند !!!

  این مثال هایی که در بالا آمد فقط بخشی از لباس باطل بر حق پو شاندن این گروه ها بود. امیدوارم از این به بعد هنگام خواند تحلیل ها پیرامون شخصیت ها به این مهم توجه کنید.

۱۵ تیر ۹۳ ، ۰۰:۳۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
قاسم حسین زاده

بازی ایران و آرژانتین نمایشی از یک نرمش قهرمانانه

بسم الله الرحمن الرحیم

   فوتبال پدیده  حائز اهمیت قرون معاصر است که از زوایای مختلف مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. همانطور که بازی کردن این ورزش موجب تقویت قدرت بدنی می شود مربی گری و آنالیزاین ورزش نیز یک بازی فکری ست که موجب تقویت قدرت فکری می گردد. خیلی ها عرصه  سیاسی و نظامی و هر کجا که مبارزه با تاکتیک و استراژی وجود دارد را به شطرنج تشبیه می کنند، زیرا این بازی به نوعی کارگاه فانتزی از تقابل دو حریف بر سر یک هدف مشترک که پیروزی می باشد، به حساب می آید. اگر با این دید به فوتبال نیز بنگریم خواهیم دید نمایشی مجازی از تاکتیک هاییست که در جهان واقعی ما توسط حریفان روی هم دیگر اجرا می شود. از این روی می خواهیم نبرد دیپلماتیک را در یک بازی فوتبالی شبیه سازی کنیم.

   ایران_آرژانتین بازی که در این جام جهانی به یکی از جذاب ترین بازی های این جام تبدیل شد. همانطور که آگاهید شگفتی ساز این بازی ایران بود و بالحق هم نمایش زیبا و قابل توجهی در مقابل تیم پر ستاره ای مانند آرژانتین نشان داد. طوری که در انتها بازی تیم آرژانتین با وقت کشی سعی در اتمام سریع بازی داشت. اما چطور ممکن است تیمی شبیه ایران در مقابل تیم مانند آرژانتین اینگونه شگفتی ساز باشد.

   اولین گام را باید در شناخت خود و حریف دانست. فوتبال آسیا بصورت کلی ضعیف ترین سطح فوتبال جهان است. میانگین دوندگی در لیگ ایران تقریبا نصف دوندگی حریفا مقابل است. با این اطلاعات اولین استراتژی تنظیم می شود یعنی «دشمن نا هم طراز». حال باید چگونه دراین شرایط نا هم طراز با حریف رقابت کرد.

   در اینجاست که یاد جمله ای معروف در ذهن متبادرمی شود که« در نبردهای سخت و دشوار، سریع ترین ها و قوی ترین ها پیروز نمی شوند بلکه کسی پیروز می شود که به آن اعتقاد داشته باشید و برای رسیدن به آن تلاش کند». آری با مدیریت روانی و روحیه ببخشی سرمربی، تیم ایران باور کرد که می تواند پیروز باشد و برای رسیدن به آن تلاش کند. ولی با شرایطی که ایران داشت (یعنی حریف هم سریع تر است و هم قوی تر) چه کار باید می کرد. اینجا بود که باید با یک برنامه فکری حریف را مغلوب کرد البته با علم به این که حریف قوی تر است.

   در بازی ایران با نیجریه تدافعی ترین بازی جام جهانی بنمایش گذاشته شد. اینچنین بود که می شود

 

 و ادامه این رویه در بازی مقابل آرژانتین مشاهده شد.

 


    ولی این بمعنی فرو رفتن در لاک دفاعی و انفعال نبود بلکه نمایش ایران در مقابل آرژانتین یک دفاع فعالانه و قرار دادن حریف در انفعال بود. اینجاست که می توان تاکتیک ایران در این بازی را یک «نرمش قهرمانانه»خواند. نرمشی که از بازی مقابل نیجریه شروع شد و به حماسه آفرینی مقابل آرژانتین ختم شد. نرمشی که نه به معنای سازش و وادادگی میدان بلکه نرمشی به همراه  باور به پیروزی خود و شکست پذیری حریف بود.

۰۵ تیر ۹۳ ، ۱۴:۰۰ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
قاسم حسین زاده

آشتی ملی

 بسم الله الرحمن الرحیم

   

      و قاتلوهم حتّی لا تکون فتنةٌ و یکون الدّین للهِ

 فإِنتهوا فلا عدوان إِلّا علی الضّالمین(بقره 193)

      این یادداشت در تاریخ یکشنبه ٢٤ فروردین  ،۱۳٩۳ در تارنمای قبلی منتشر شده و حالا باز نشر پیدا می کند.

    وحدت ملی؛ چهار سال پیش بود که اقلیت 25000000 نفری تندرو بر خلاف میل اشرافیت معتدل یک حرکت افراطی انجام داد. اینجا بود که دیگر «احقافٌ بدریةً و حنینیةً» معتدلین سر باز کرد. این جا بود که دیگر وحدت ملی بی اهمیت شد. این جا بود که جشن ملت ایران تبدیل به عذا شد. از بهایی گرفته تا انجمن حجتییه، از منافقین تا نهضت آزادی، از نهضت آزادی گرفته تا سلطنت طلب، از وهابی ها گرفته تا باند مهدی هاشمی و دفتر آیت الله منتظری، از عربستان تا اسرائیل، از آمریکا تا اتحادیه اروپا، از گوگوش تا سروش و همه آنهایی که عقده ای از این انقلاب و از دین و از مذهب حقه داشتند با هم متحد شدند تا وحدت این اقلیت هشتاد درصدی را بشکنند. قهرمان این میدان سه نفر بودند موسوی، کروبی، رهنورد.

    این همه ماجرا نبود، آن سوی میدان مردمی بودند که در مقابل اشرافیت متحد شدند. مردمی که بپا خواستند تا از رأی خود و از رأی اکثریت حقیقی دفاع کنند. مردمی که از حق خود دفاع کردند و در این راه کشته شدند. شهید ستاری آخرین نفر از قافله این شهیدان است. شهیدی که هنوز خون او تازه است. هنوز خون او از چنگال فتنه گران می چکد ولی ...

    چه اتفاقی افتاد . مردم و حکومت به یک آشتی حقیقی رسیده بودند. ولی انگار عده ای خوششان نیامد. حال چکار می توان کرد ایجاد اختلاف در میان مردم، مردمی که همه در کنار هم در انتخابات شرکت کردند و مردمی که با هم متحد بودند. در کنار آن دولتی که برآمده از متن مردم بود نه دولتی که سهمیه گروه های قدرت باشد دولت وحدت ملی حقیقی .

    اینجا بود که همه ارازل پشت سر سه نفر یعنی میر حسین موسوی، زهرا رهنورد و مهدی کروبی جمع شدند وحدت را شکستند و قسم خوردند که آرامش و آسایش را از این ملت دریغ کنند. کشید و با ضربه های هر روزشان و شیطنت های هر شبشان معیشت مردم را تنگ کردند آنقدر تنگ که همه از نفس افتادند بعد از این به بهانه بهبود معیشت مردم شدند صاحب دولت آن هم نه با اکثریت 25میلیونی بلکه با اختلاف کمتر از یک درصدی.

    در این ایام سه سال از حصر خانگی سران فتنه می گذرد. در کنفرانس خبری رئیس مجلس چند نفر پیشنهاد دادند برای وحدت ملی سران فتنه آزاد شوند. هر روز هم در رسانه های اعتدال صحبت هایی از این قبیل می شود که تندرو ها با آشتی ملی مخالفند، سه سال که به احترام رهبری سکوت کردیم دندان روی جگر گذاشتیم ولی انگار راستی راستی ما تندروهاییم که مقصریم ،ما ییم که خاسته مان را کف خیابان مطرح کردیم ، ماییم که به رأی اکثریت احترام نگذاشتیم و این فتنه گران بودند که دنبال وحدت بودند. آری این فتنه گران بودند که دنبال وحدت بودند وحدت با آمریکا، با اروپا، اسرائیل، عربستان، سلطنت طلبان، وهابی ها، بهایی ها، همجنس بازها، فاحشه ها، تروریستها و... همه باهم متحد شدند و این ما بودیم که به این اتحاد تن ندادیم.

    حرف ما با مسئولین محترم بالاخص مسئولین قضایی ما این است اگر تردیدی راجع به حکم فتنه گران دارید پس آیات زیر را بخوانید.

 وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُم مِّنْ حَیْثُ أَخْرَجُوکُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلاَ تُقَاتِلُوهُمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى یُقَاتِلُوکُمْ فِیهِ فَإِن قَاتَلُوکُمْ فَاقْتُلُوهُمْ کَذَلِکَ جَزَاء الْکَافِرِینَ ﴿۱۹۱)

فَإِنِ انتَهَوْاْ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ ﴿۱۹۲﴾


وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَکُونَ فِتْنَةٌ وَیَکُونَ الدِّینُ لِلّهِ فَإِنِ انتَهَواْ فَلاَ عُدْوَانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمِینَ ﴿۱۹۳﴾

الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ فَمَنِ اعْتَدَى عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُواْ عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَیْکُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ﴿۱۹۴﴾

  

وهر کجا بر ایشان دست‏یافتید آنان را بکشید و همان گونه که شما را بیرون راندند آنان را بیرون برانید .فتنه از قتل بدتر است . در کنار مسجد الحرام با آنان جنگ مکنید مگر آنکه با شما در آن جا به جنگ درآیند پس اگر با شما جنگیدند آنان را بکشید که کیفر کافران چنین است(۱۹۱)

و اگر بازایستادند البته خدا آمرزنده مهربان است (۱۹۲)

با آنان بجنگید تا دیگر فتنه‏اى نباشد و دین مخصوص خدا شود پس اگر دست برداشتند تجاوز جز بر ستمکاران روا نیست (۱۹۳)

این ماه حرام در برابر آن ماه حرام است و [هتک] حرمتها قصاص دارد پس هر کس بر شما تعدى کرد همان گونه که بر شما تعدى کرده بر او تعدى کنید و از خدا پروا بدارید و بدانید که خدا با تقواپیشگان است (۱۹۴)

سوره مبارکه بقره


 

   کسانی که فتنه کردند و از مسیر آن نیز بر نگشته اند آیا حکمی بغیر از اعدام برای آنها وجود دارد. و یک سوال هم دارم . چگونه کسانی که زنده ماندن ظاهری شان(البته که در حقیقت مرده اند) موجب اختلاف هست با آزادی شان می توانند موجب وحدت شوند؟!!!

    پس یک پیشنهاد هم برای عاقلان ضد تندروی . تنها راه رسیدن به وحدت اعدام و اعلام برائت از آنها می باشد. البته این شعر هم در جواب آنه که می گویند تندروها مانع وحدت اند.


ماه عزای فاطمه روح مُحرم است

خون گریه کن ز غم،که عقیق یمن شوی
رخصت دهد خدا که تو هم سینه زن شوی

در فاطمیه از دل و جان گریه می کنیم
همراه با امام زمان گریه می کنیم

در فاطمیه رنگ جگر سرخ تر شود
آتش فشان غیرت ما شعله ور شود

شمشیر خشم شیعه پدیدار می شود
وقتی که حرف کوچه و دیوار می شود

لعنت به آنکه پایگذار سقیفه شد
لعنت به هر کسی که به ناحق خلیفه شد

لعنت بر آنکه برتن اسلام خرقه کرد
این قوم متحد شده را فرقه فرقه کرد

تکفیر دشمنان علی رکن کیش ماست
هر کس محب فاطمه شد،قوم وخویش ماست

ما بی خیال سیلی زهرا نمی شویم
راضی به ترک و نهی تبرا نمی شویم

قرآن و اهل بیت نبی اصل سنت است
هر کس جدا ز این دو شود،اهل بدعت است

ما همکلام منکر حیدر نمی شویم
«با قنفذ و مغیره برادر نمی شویم»

ما از الست طایفه ای سینه خسته ایم
ما بچه های مادر پهلو شکسته ایم

امروز اگر که سینه و زنجیر می زنیم
فردا به عشق فاطمه شمشیر می زنیم

ما را نبی «قبیله ی سلمان» خطاب کرد
روی غرور و غیرت ما هم حساب کرد

از ما بترس،طایفه ای پر اراده ایم
ما مثل کوه پشت علی ایستاده ایم

از اما بترس، شیعه ی سرسخت حیدریم
جان برکفان جبهه ی فتوای رهبریم

از جمعه ای بترس که روز سوارهاست

پشت سر امام زمان ذوالفقارهاست


از جمعه ای بترس،که دنیا به کام ماست
فرخنده روز پر ظفر انتقام ماست

از جمعه ای بترس،که پولاد می شویم
از هرم عشق مالک ومقداد می شویم
۰۳ تیر ۹۳ ، ۱۰:۴۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
قاسم حسین زاده