بسم الله الرحمن الرحیم

 وقتی یزید برای شهدا روضه بخواند


    و هنگامی که علی ابن الحسین شروع به خطبه خانی کرد کوس رسوایی قاتلان حسین دمیده شد. اهل شام که تا پیش از این تحت تاثیر دستگاه رسانه ای بنی امیه حسین خارجی می پنداشتند و یزید را اوالامر؛ دانستند که حسین همان اهل بیت هست و یزید همان طاغوت.

شهدا

    ول وله ای در مجلس بپا شد. مردها عمامه هایشان را برزمین می کوبیدند و زن ها شیون کنان لطمه می زدند. صدا آه فقط ستون ها کاخ اموی را بلرزه در آورده بود. یزید که تا پیش از این به حربه تمسخر و تحقیر سعی در رسوایی اهل بیت داشت خود رسواترین دید و سرا سیمه حیله نو پروراند.    سوهانی برداشت و نزد علی ابن الحسین شتافت و آن را بر غل و زنجیرها آویخته به او سایید و او را خطاب کرد:

    پسر عمو جان چه کسی چنین ظلمی بر شما کرده. 

    خدا لعنت کند عمر ابن سعد را که چنین ظلمی بر پسر عمویم کرد. خدا لعنتش کند. 

    خدا را شاهد می گیرم که من بی تقصیرم. 

    امام اعتنایی به تقلای او نکرد پس از این بود که دستور داد که در کاخ پرچم عزا برافرازند و خود را عزادار محب اهل بیت نشان داد و البته که مکرو مکر الله و الله خیر الماکرین.

   خاصیت خون مظلوم رسوایی ظالم است. این سنت خداست و لن تجدوا لسنة الله تبدیلا.

   بقول مطهری حرفی که با خون نوشته شود هیچ وقت پاک نمی شود. که خودش هم حرفش را با خونش الی دوام ثبت کرد.

   مضحکه این قصه رفتار منافقانه ظالمان هست. کسانی که اللّهُ یَسْتَهْزِىءُ بِهِمْ وَیَمُدُّهُمْ فِی طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ    

    رفتار خنده دار آنها که به جک ماند این هست که پس از رسوایشان خود را صاحب  و وارث خون آنها معرفی می کنند و پرچم آنها را درفش خود نشان می دهند. مانند دزدی که فریاد دزد دزد سر دهد.

   در تاریخ داستان های اینچنین زیاد خوانده بودم. دزدانی که خود را مال باخته خواندند. ظالمانی که خود را مظلوم خواندند. این داستان از آنجایی شروع شد که السابقونی به نام ابلیس در مقابل ربش ایستاد و    قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَا  عراف/15  (ابلیس)گفت پروردگارا از آنجا که مرا   فریفتى، بر سر راه راست تو در کمین آنان مى‏نشینم .  

    و امروز هم روضه خوانی برای  شهدا مانند روضه خوانی برای سید الشهدا شد. این بار هم یزیدوارگان برای فداییان ولایت عزا می گیرند. اینبار هم وطن فروشان بی غیرت دم از مدافعان وطن و ناموس می زنند. 

        می اندیشم سهم وادادگان استکبار از خون 175 غواص مظلوم چیست؟

            و می پرسم سهم فرعون از انقلاب موسی چیست؟

        کسانی که در زیر پرچم خون خواهی کشتگان وطن سینه می زدند و قاتلان آنها را ملت عراق و سپاه و در آخر هم حکومت اسلامی معرفی کردند چه کسانی بودند؟

   همان های که اسلافشان وقتی همین غواص ها زیر خاک زنده به گیر شدند با پول بیت المال درکشورهای متخاصم ما تحصیل می کردند. 

   من حرفی نمی زنم هر کس طالب حقیقت است تاریخ و محل تحصیل محسن و مهدی هاشمی رفسنجانی را بعنوان سر دسته قاطبه بنی امیه زمان جستوجو کند.

    آری اینها همان کسانی هستند که همان زمان که امثال این غواصان مظلومان زیر خاک زنده به گور می شدند طوری در رسانه هایشان تبلیغ می کردند که گویی جنگ را ایران براه انداخته و صدام هم صلح طلبی ست که اسیر خمینی جنگ طلب شده. و البته اگر مانند خاتمی اصلاح طلب باشد صدام هم صلح طلب می شود. 

    کسانی که دفاع مظلومانه ایشان را جنگ و شهادت طلبی را جنگ طلبی خواندند.

    نمی دانم باید از این قصه بخندم یا گریه کنم ولی این داستان همچنان ادامه دارد