بسم الله الرحمن الرحیم

اگر به عیادت می رفتم...

آقا

    دلم گرفته بود که صبح خبری رسید«رهبر انقلاب اسلامی صبح روز دوشنبه در یکی از بیمارستانهای دولتی، تحت عمل جراحی پروستات قرار گرفتند که بحمدالله این عمل با موفقیت به پایان رسید.» 


آقا


   در اینجا بود که از عمق دلم ندای الهی ارحم غربتنا و احفظ قائدنا را شنیدم. او نه رهبر بلکه ولی ماست، آری او پدر و مادر ماست، همه کس کار و تنها پناه گاه و تکیه گاه ما در این دریا متلاطم روزگار آخرالزمان است.

آقا


پدر و مادرم به فدای تو خدا سایه تو را از سرم کم نکند.


    اگر به عیادت می رفتم آنقدر گریه می کردم تا بمیرم. این جمله ای بود که یکی از عاشقان  ولایت در سایت نوشته بود. فکر می کنم چه باید بگویم یا چه حرفی برای گفتن دارم ؟ فکر می کنم آیا لاقت این نعمت الهی را داشته ام؟ آیا حق ولایت را ادا کرده ام؟ آیا سرباز درخوری برای این فرمانده بوده ام؟ و هزار آیای دیگر... . فقط یک چیز می توانم بگویم « شرمنده ام ». شرمنده ام و فقط از روی شرمندگی گریه می کنم و خود را ملامت می کنم. بخاطر همه   سستی ها شرمنده ام. بخاطر همه کم کاری ها شرمنده ام. بخاطر همه ضعف ها شرمنده ام. مرا ببخش و دعا کن خدا هم از سر تقصیرات من بگذرد.



تنت به ناز طبیبان نیاز مند مباد

    گفتم لحظه فقط تو را ببینم و فراموش کنم که هستم. آنوقت چه خواهم گفت؟ آنوق هم گریه می کردم تا بمیرم و کسی دیگری بگوید.


ختم شد بر تو چو بر خورشید نور

منطق الطیر و مقامات طیور